هنرمندانی که با 'فتنه' راه آمدند و با 'فتنه' راهی شدند
طی سال های سپری شده از عمر انقلاب اسلامی هنرمندان بسیاری بوده اند که در دام گروه ها و جناح های سیاسی گرفتار شده و "هویت هنری" خود را از دست داده اند؛ هویتی که طی سال ها تلاش به دست آمده و یک شبه بر باد می رود!
مطمئنا یکی از بهترین گفتارها در خصوص رابطه "هنرمند و سیاست" را باید سخنان مقام معظم رهبری در این خصوص دانست؛ سخنانی که هم حجت را بر نگارنده این گزارش تمام می کند که به مقدمه چینی نپردازد و هم بر هنرمندان، که فریب سیاسی کاری احزاب و دسته جات سیاسی را نخورند.
* نصایحی که باید آویزه گوش هنرمندان شود
بر پایه این گزارش، ایشان در یکی از دیدارهای خود با هنرمندان می فرمایند: "چند جملهاي هم در خصوص هنر و سياست عرض كنم. هميشه توصيه من به هنرمندها و كساني كه با كار هنري سر و كار دارند، اين است كه اينها را به بازيهاي خطي و سياسي نكشانيد؛ بحث حالا هم نيست؛ از زماني كه بنده رئيس جمهور بودم، هر گاه با وزراي ارشاد وقت و مسؤولان گوناگون مواجه ميشدم، اين نكته را ميگفتم؛ توصيههاي خاصي هم نسبت به اشخاص گوناگون داشتم كه همه در اين جهت بوده كه نگذاريد خطوط سياسي و جناحهاي سياسي و شبهحزبها بيايند و وارد اين مقوله شوند و آن را قبضه كنند؛ زيرا در اين صورت همه چيز تباه خواهد شد.
اما اشتباه نكنيد؛ آنجايي كه پاي حفظ ارزشها و تداوم بخشيدن به آنهاست، يا صحبت از استحاله ارزشهاست، يك خط كشي وجود دارد؛ شما نميتوانيد بگوييد من نه اين طرف هستم، نه آن طرف؛ مگر ميشود؟ اين ميشود بيهويتي. مگر ميشود آدم به يك ارزش، هم معتقد باشد، هم نباشد؛ يك ارزشي را، هم پاس بدارد، هم ندارد؟ اينجا آدم بايد موضع انتخاب كند و پاي آن بايستد. البته من هيچ نفي نميكنم؛ ممكن است كسي اشتباه كند؛ در اين صورت انسان خطا را جبران ميكند؛ كما اينكه در مواردي به بعضي از دوستاني كه آثار خودشان را به من ارائه كردند يا از طريق ديگري من آن آثار را ديدم و به نظرات نقادانهاي رسيدم (چه در بازيها، چه در محاورهها و به قول شما ديالوگها، چه در برخي از صحنهپردازيها) به آنها گفتم.
اما يك نكته وجود دارد و آن اين است كه ببينيد عزيزان من! سياست در دنياي امروز از هنر استفاده ناشايسته ميكند.
اگر بگوييم نميكند، دليل بياطلاعي است. نه فقط امروز استفاده ميكند، بلكه از سابق استفاده ميكرده است. شما در اينجا ميخواهيد چه كار كنيد؟ اگر همه سياستمداران و مستكبران و قلدران و صاحباختياران دنيا ميآمدند در مقابل كتاب مقدس خودشان قسم جلاله ميخوردند كه از هنر استفاده نكنند، ميشد آدم نسبتاً خيال راحتي پيدا كند و بگويد خيلي خوب، الحمدلله، هنر خلاص شد؛ اما آنها دارند از هنر استفاده ميكنند. شما ميخواهيد چه كار كنيد؟ آيا شما ميخواهيد در مقابله با مطامعي كه آنها به وسيله هنر به آن ميرسند، از اين ابزار بهره نبريد؟ اين خردمندانه است؟ نه، اين خردمندانه نيست."
پس از اتفاقات سال ۸۸ و شکل گیری فتنه پس از انتخابات، متاسفانه برخی "هنرمندان" کشور که طی سال های سپری شده از عمر انقلاب نام و جایگاهی برای خود دست و پا کرده بودند، فریب جو سازی های رسانه های غربی و معاند را خورده و عجولانه پای در مسیری نهادند که جز "تباهی" و دوری از مردم چیزی برای آنها نداشت.
* "محمد حسینی"؛ از صحنه مسابقات سیما تا شوهای "صحنه دار
یکی از هنرمندان معروف و محبوب برنامه های تلویزیونی پس از انقلاب "محمد حسینی" مجری توانمند سیما بود که با خروج پر حرف و حدیث از کشور و سکنی گزیدن در "قبرس" مسیر جدایی از مردم را آغاز کرد و با خوانندگی در شوهای تصویری مبتذل در کنار زنان نیمه عریان مهر تاییدی بر تغییر رفتار و منش خود زد.
وی پس از آن نقل برنامه های ماهواره ای شد، برنامه هایی که زیاد دوام نداشت؛ تا اینکه پس از مدتی حسینی به چهره ای منزوی و مطرود تبدیل گشت.
مجری مسابقه های پرمخاطب سیما بالاخره پس از مدتی تبدیل به چهره ای سرخورده شد، تا اینکه به ضبط ویدئو کلیپ های فیس بوکی روی آورد!
محمد حسینی طی این مدت با ظاهری نامناسب و چشم های گود رفته که نشان از وخامت حال وی داشت، در این ویدئوها حاضر می شد و در حالی که عدم "تعادل روحی" وی کاملا مشهود بود به بیان خزعبلاتی می پرداخت که در آن هیچ خط قرمزی رعایت نمی شد؛ از مسئولان کشور گرفته تا ائمه و امامان!
پرت و پلا گویی های حسینی در حمایت از آشوبگران فتنه ۸۸ همچنان ادامه دارد و وی همچنان در این توهم به سر می برد که روزی "فتنه" پیروز خواهد شد!
شاید خود حسینی هم گمان نمی کرد که با آن همه شهرت و محبوبیت به این حال و روز بیافتد و به جز عده ای معدود که البته به گمان وی "بیشمارند" کسی پای صحبت های وی ننشیند؛ در حقیقت حسینی راهی را در پیش گرفت که پایانش جز تباهی و دوری از مردم چیز دیگری نیست.
* "فرشید منافی"؛ از روی خط جوانی تا روی خط فتنه
هر که اهل رادیو باشد منافی و صدای گرمش را می شناسد؛ صدایی که بدون هیچ زحمتی هر روز مهمان خانه های مردم ایران می شد.
فرشید منافی یکی دیگر از هنرمندانی بود که پس از فتنه ۸۸ راه خود را از مردم جدا کرد و به رادیو فردا پناه برد؛ صدایی که هر روز و بی واسطه مهمان جوانان ایرانی بود و اکثر جوانان اهل رادیو با "روی خط جوانی" منافی جوانی می کردند.
منافی پس از مدتی که حضورش در برنامه های رادیو و تلویزیون کم رنگ شده بود سر از فرقه منحرف "تی اس ام" در آورد و تصاویر حضور وی در مجالس مختلط این گروه منحرف، مهر تاییدی شد بر انحراف اخلاقی منافی.
راه اندازی انواع و اقسام پارتی ها و استعمال انواع مواد مخدر و داروهای روان گردان از جمله حشیش، برای رفتن به حالت خلسه عرفانی و رسیدن به مدارج معنوی، رقص و پایکوبی با زوج عرفانی از جمله برنامه های تفکر " تی. اس. ام" است.
منافی پس از مدتی به رادیو فردا و پس فردا، ارگان وابسته به سازمان سیا پیوست تا حنجره اش را خرج خدمت به دشمنان ایران و خیانت به مردم کشور کند.
وی چندی بعد جایزه خوش خدمتی به اربابان غربی را طی مراسمی در نیویورک از آن خود کرد.
منافی پس از دریافت این جایزه تصریح کرد که "در این مراسم این دو جایزه را تقدیم کردم به تمام کسانی که در این دو سال گذشته، بعد از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، از بین ما رفتند و دیگر بین ما نیستند و از همه خواستم یک دقیقه بایستند و سکوت کنند و همه هم این کار را کردند"
این روزها از منافی هم خبری نیست؛ کسی که روزی استار رادیو جوان بود و امروز...
*"محمدرضا شجریان"؛ از ربنای سفره افطار تا آغوش سبا خویی
حوادث پس از انتخابات و فتنه ۸۸ نشان داد که حتی فردی مانند محمدرضا شجریان هم که سال ها با "ربنا"ی خود مهمان سفره های افطار مردم بود، می تواند مردود و مطرود شود.
پس از شکل گیری فتنه، مصاحبههاي شجريان با بيبيسي فارسي، صداي آمريكا، سيانان، تلويزيون استراليا و ... به خوبي نشان داد كه شجريان هيچگونه اعتقادي به مباني اصلي نظام جمهوري اسلامي كه برآمده از خواست و اراده عمومي ملت ايران است ندارد، به گونهاي كه در مصاحبه تيرماه سال ۱۳۸۸ با شبكه بيبيسي فارسي به نوعي مواضع دولت دهم را به انتقاد گرفت و هتاكيهاي فراواني را نثار شخص رئيس جمهور قانوني مردم ايران كرد.
وي در مصاحبه ديگر با همان شبكه كشور بريتانيا اين بار نه رييس جمهور بلكه مستقيما حضرت امام خميني (ره) را در تيررس سخنان نسنجيده خود قرار داد و از اين كه صدايش بر تصاوير پياده شدن امام راحل از هواپيما در سال ۱۳۵۷ از تلويزيون پخش ميشود به شدت انتقاد كرد و اعلام كرد كه من اين آهنگ را براي ايشان نخواندهام!
شايد مهم ترين اقدامي كه شجريان در راستاي سياست هاي دولتهاي غربي انجام داد، خواندن تصنيفي بود به نام "زبان آتش "؛ تصنيفي كه سكانس آخر مستند بي بي سي فارسي در خصوص وي نيز به آن اشاره دارد و با پخش اين تصنيف مستند بي بي سي به پايان مي رسد، البته ديالوگ هاي آخر شجريان نيز جالب توجه است كه در پاسخ به سوال مجري كه مي پرسد: و آخرين ترانه اي هم كه شما خوانديد زبان آتش بود كه شعر مشيري بود و مدتها پيش گفته بود؟ اون چه ربطي به زمانه فعلي داره؟
شجريان: خوب بعد از انتخابات ما يه چيزايي ديديم كه حقيقتش ديدم كه بايد بگيم تفنگت رو بگذار زمين. آدم به روي برادرش كه آتش نميگشايد. حرف حسابي رو بايد جواب درست و حسابي داد.
دوری شجریان از مردم و اعتقادات خود همچنان ادامه داشت تا اینکه وی به همراه دخترش مژگان و تیم همراهش، در پارتی شبانه کارمندان بی بی سی فارسی حضور یافت. همچنین وی بعد از اجرای کنسرت در لندن نیز با گوگوش خواننده لس آنجلسی و معلوم الحال شبکه مبتذل "من و تو"، عکسهای یادگاری انداخته و در فضای مجازی آن را منشر کرد؛ تصاویر شجریان در آغوش سبا خویی مجری مبتذل شبکه من و تو نیز آخرین سکانس جدایی شجریان از مردم و اعتقاداتش بود؛ مردمی که سال ها با ربنای وی مناجات می کردند امروز باید با دیدن تصاویر وی در آغوش مجری نیمه برهنه افسوس بخورند تا به مردم و هنرمندان ثابت شود که "عمر هنرمند سیاست زده کوتاه است"
نظرات شما عزیزان: